شايد بتوان گفت در ميان هنرهاي گوناگون، هنر نقاشي به علت فيگوراتيو بودن، نزديك ترين پيوند را ميان جهان معقول و جهان محسوس بر قرار مي سازد اما هنر موسيقي با اينكه يكباره از توسل به نمود هاي مادي و عيني بر كنار است اما به طور كلي تفكر در موسيقي سنتي عنصري است كه در بافت و بيان اين هنر حل و جذب شده است.
منظور اين است كه تفكر در شكل حقيقي خود وجود دارد، به صورت جذب و نه به شكل الحاق و يا وصله زدن. چون به طور كل، ما گاهي به انواع بيان گري هاي هنري در بعضي از آثار نيز مواجهه مي شويم كه با وصله زدن و الحاق تفكرات و نگرش هاي مكتب هاي گوناگون اصالت اثر را مخدوش كرده و حالت تصنعي در خود مي گيرد.
عنصر اصلي در هنرهاي ايراني ((جريانات عميق احساس)) است. كه به وسيله دستگاه هاي اصيل تفكر شرقي همچون مذهب، حكمت و عرفان هدايت و رهبري شده و سپس در نظام بياني اين هنرها به تبلور رسيده است( كياني، مجيد- ((بررسي سه شيوه تك نوازي در موسيقي ايران- نشر ايران صدا).
دكتر سيد حسين نصر در رابطه با رشد نقاشي و موسيقي در ايران پس از اسلام مي نويسد: (نصر، سيد حسين- ((عالم خيال و مفهوم فضا در مينياتور ايراني))-مجله ي باستان شناسي)
-در يك تمدن ديني مخصوصا تمدن اسلامي كه در آن دين بر تمام شئون اجتماع و تمدن حكمفرما است، هيچ جنبه ايي از فعاليت هاي انساني از سلطه ي اصول معنوي آن تمدن بري نيست، مخصوصا آنچه مربوط به حكومت و سياست و دولت است. بسياري از هنر هاي درباري كه با دولت و سياست سر و كار داشته اند. تعداد و شهرت صوفيان در دوره ي صفويه و نيز قاجاريه كه در اين متون به مرحله استادي رسيده و خود علتِ كمال يافتن اين هنرها بوده اند، بيش از آن است كه احتياج به تذكر و شرح و بسط داشته باشد.
تا به امروز بسياري به خاطر دارند چگونه رموز نقاشي و معماري و موسيقي سينه به سينه از استاد به شاگرد برطبق روشي كاملا مشابه با آنچه در خانقاه ها بين مراد و مريد به وقوع مي پيوندد تعليم داده شده است.
از طرفي انديشه و گفتار و كردار و حالات صوفيان از راه هاي مختلف در موسيقي ايراني اثري بزرگ بر جاي گذاشته است.
صوفيان آواز خوش و نواي موسيقي را پيك عالم غيب مي دانند، پيكي كه نواي بهشتي را كه پيش از آمدن به اين دنيا به آن خو گرفته بوديم را براي ما ياد آوري مي كنند.
چنانچه فيثاغورث و افلاطون مي گفتند، تاثير موسيقي و نغمات موزون در انسان از آن جهت است كه يادگارهاي خوش موزون حركات آسمان كه قبل تولد مي شنيده و با آن آشنا بوده ايم در روح ما دوباره بر مي انگيزد.
در جاي ديگردر رابطه با صوفيان و موسيقي مي خوانيم: (افشارنيا، عبدالنقي- ((موسيقي اسلام)) ص شصت و دو)
-شنيدن صحيح موسيقي يعني شنيدن همه چيز آن گونه كه وجود دارد. بنا بر اين عقايد، صوفيه معناي موسيقي را به طريقي كه با وحدت وجود مربوط است بيان مي كرده اند و آن را اصل و ماهيت اراده ي ازلي مي دانسته اند.
صوفي عرب ((ابوسعيد ابن عربي)) معتقد است كه حقيقت مطلقه فقط از طريق دست يافتن به جذبه و خلسه امكان پذير است و براي رسيدن به آن بايد پرده هاي انفاس را كنار زد و خداوند را پيدا كرد و بسياري از صوفيان اين خلسه را از طريق موسيقي و گوش دادن وهماهنگي با آن قابل دسترسي مي دانسته اند و به خاطر همين كه سلسله هاي بي شمار دراويش و صوفيه به وجود آمدند كه از طريق موسيقي و سماع در پي يافتن مذهب حقيقت مطلقه و مشترك بوده اند.
دكتر حسين نصر مي نويسد: مينياتور و ساير هنرهاي مشابه همچون موسيقي ((معنوي و ديني)) هستند مربوط به جهان برزخي و يا عالم خيال اند، همان جهاني كه طبق نظر حكماي اسلامي مانند ملاصدرا مقر بهشت است.
مفهوم زيبايي در موسيقي سنتي ايراني
زيبايي عبارت است از احساس التذاذي كه از برخورد محسوس در ذهن مخاطب ايجاد مي شود ( كياني، مجيد- ((بررسي سه شيوه تك نوازي در موسيقي ايران- نشر ايران صدا).
اين احساس لذت در فرهنگ ها و سنن گوناگون و برهه هاي تاريخي مختلف، متفاوت است و گونه هاي متفاوتي مي يابد.
تران وان كه موسيقي شناس ويتنامي در اين باره مي نويسد: (تران وان كه-((برداشت هاي گوناگون از موسيقي شرقي، موسيقي غربي))- مجله هنر شماره هفت)
-هنر سنتي روال خاصي در جهت خلق، اجرا و شنيدن موسيقي دارد و تصورات زيبايي شناسي شان، مبني بر اينكه ملل شرقي اند يا غرب، به احتمال بسيار اختلاف كلي خواهند داشت. براي مثال، شنونده غربي صداي تيز و غير طبيعي را عجيب و بي تناسب مي يابد و حال آنكه دوستاران تئاتر تراواداي ويتنام و چين به رغبت شديد آن را مورد تحسين قرار مي دهند.
در تمدن اسلامي از علم زيبايي شناسي آنگونه كه در تمدن غرب وجود دارد اثري نيست. آنچه براي آنان ارزشمند است تطهير است. همان چيزي كه يونانيان آن را ETHOS مي نامند.
مجيد كياني در اين باره مي نويسد: مفهوم زيبايي در موسيقي سنتي ايران، كاربرد و تعريفي دارد. مانند مفهوم زيبايي در ديگر هنرهاي سنتي ايران، بسته به نظام هاي فكري و فلسفي و مذهبي، عرفاني هدايت مي شود.
هنرمند بايد بتواند انعكاس روح متعالي و متكامل انسان را در صدايش (صداي سازش يا آوازش) داشته باشد. آنجا كه قالب و محتوا در رابطه ايي درست و هماهنگ قرار مي گيرند تا به جوهره ي حقيقت دست يابند و در اين ميان همواره محتوا بر شكل (قالب و صورت) ارجحيت دارد.
زها كوبيان درباره ي بداهه پردازي شرقي مي نويسد: (كوبيان،زها- ((بداهه پردازي و آرايش در موسيقي شرقي و غربي))- مجله ي موسيقي شماره هفتاد و نه)
-مي دانيم كه كمپوزيسيون ثابت كه به صورت قطعي تحرير شده و به نت در آمده باشد، در موسيقي سنتي اصيل شرقي وجود ندارد و در موسيقي اخيرالذكر سازنده و نوازنده يك تن واحد است. علم و عمل موسيقي عبارت است از نوعي (بازي) ظريف و پر پيچ و خمي است كه در طي آن درجه هاي مختلف گام معيني، يكي پس از ديگري جلوه ايي خاص مي يابند و پس از گردش هاي مختلف محور و مركز يك رشته (عمل) ملوديك مي گردند. هر كدام از اين گردش هاي پر پيچ و خم كه در پيرامون درجه ايي خاص پديد مي آيند، احساس استاتيكي يا (حالت) روحي و رواني بخصوصي را حاكي است كه از نظر قدرت بيان، صريح و متمايز است. بدين گونه در حدود يك سيستم مُد واحد دستگاه تركيبات مُدال متعددي (گوشه) ساخته و پرداخته مي شود.